بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 1
یاد همشون بخیر... معلمامو میگم. همشون به سهم خودشون خیلی خوب بودن و خیلی هم حق گردنم دارن، اما توشون یه کسایی هستن که واقعن معلمی رو در حق من و بقیه شاگرداشون تموم کردن. یه حرفایی میزدن که هر چند اون موقعها با فهم و درک کودکانه ما جور در نمیومد و گاهی هم تکرار نسنجیدشون - بدون فهم معانی و فقط از اون جهت که از دهان معلممون شنیدیم- باعث رنجش بزرگترهامون از ما و از اون بندههای خدا میشد ، اما از اونجا که طبق فرمایش امیرالمؤمنین « العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» ( یادگیری در خردسالی مانند نقشی است که بر سنگ کنده باشند) ، این حرفها برای همیشه در ذهن من موند و بارها و بارها تو زندگی به دردم خورد و طبیعیه که هر وقت ندیده گرفتمشون بد پس گردنیای خوردم.
بگذریم سرتو درد نیارم... یکی از این چیزا، که فکر میکنم تو سالهای اول دوره راهنمایی یا اواخر دوره دبستان بود که از یکی از این بزرگان یاد گرفتم این بود که « طوری زندگی کن که اگه کسی رو به راه نمیاری ، از راه هم به در نکنی».
اینا رو گفتم تا هم من و هم تو یادمون باشه که همیشه خطاهایی که میکنیم قابل جبران نیست. همیشه نمیشه هر اشتباهی دلمون میخواد بکنیم به امید اینکه توبه می کنم و خدا میبخشه و همه چیز تموم میشه. بله! منکر رحمت الهی نیستم ولی تو خودتم خوب میدونی که خدا اگر هم میبخشه فقط حق خودشو میبخشه.
بعضی کارا ، خصوصا اون موقعی که اثراتش متوجه دیگران میشه ، طورین که تا دنیا دنیاست اثرشون باقی میمونه و نمیشه هم کاری برای جبرانش کرد. مثلاً همین کاری که اون معلم به ماها گفته بود . اگه کاری کنی که مسیر زندگی یه نفر عوض بشه و روند زندگیش تغییر کنه و به سمتی که نباید بره تا اون توی اون مسیره و کار تو اثرش توی زندگی اون فرد باقیه برات حساب پر میکنن تا به موقعش به حسابت برسن. اگه جوری بشه که اون اثر به نسل طرف هم انتقال پیدا کنه که واویلا دیگه مصیبته...
خدا تو آیه 191 سوره بقره میگه «... الفتنةُ أشدُّ من القتل...» یعنی فتنه درست کردن از قتل هم اثرش سخت تر و بدتره. این شاید به اون خاطر باشه که با کشتن طرف آسیبی که بهش میرسونی اینه که فرصت زندگیشو تو این دنیا ازش میگیری و با توبه و قصاص یا پرداخت دیهش میتونی امید به رحمت و آمرزش خدا داشته باشی ولی وقتی فتنهای ایجاد میکنی که روح فرد رو ، دلش رو و تمام زندگیای که باید در راه سعادتش هزینه کنه رو تباه میکنی و مایه بدبختیش میکنی ، دیگه راهی برای جبران نیست. چی رو میخوای جبران کنی؟ چه جوری میخوای جبران کنی؟ با قصاص؟! ... با پرداخت دیه؟! ... نمیگم از رحمت خدا نا امید باشیم. حرفم اینه که همه چیز به این سادگیا نیست که فکر میکنیم. طرف فتنه ایجاد کرده ، بنده خدا رو داغون کرده ، زندگیشو به هم ریخته ، حالا یادش افتاده که با خدا باشه و میگه من دیگه عوض شدم ، بشتابید به سوی پروردگارتان ، من از امروز یه آدم دیگهم .... میگی پس اون چی؟ میگه خودش مقصره ، من دیگه میخوام با خدا باشم.
بله درسته که خودشم مقصره ولی فتنه رو تو ایجاد کردی اگر نکرده بودی که اون توی این راه نمیافتاد...
بگذریم منظور اینه که علی رغم اینکه باید قبول کنیم که ما هم خطا میکنیم و به خودمون این فرصت رو بدیم که بعد از هر اشتباه دوباره از نو شروع کنیم ولی انقدر سادهلوحانه از کنار اشتباهاتمون نگذریم و بدونیم و بشناسیم چیکار کردیم و داریم میکنیم...
انقدر توی این پرده صدلای افکار خودمون نپیچیم و افکار خودمون رو محوریت عالم و ستون حق ندونیم. چه فایده از متهم کردن دیگران؟....
دعام کن
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک